عروجنامه

اشعار و آهنگهای علی حسینمردی

عروجنامه

اشعار و آهنگهای علی حسینمردی

عروجنامه

عروجنامه قصه ساده ای ندارد.
شاید زمانی ست که به فکر اینکه «چه کسی هستم ؟» فرو رفتم
شاید زمانی ست که فرو ریختم و فهمیدم مخلوق بی صفت از او بویی نبرده
شاید زمانی ست که فهمیدم معشوقی جز او نبوده و نیست
شاید هم زمانی که از همه بریدم و از او طلبی کردم که بین خودم و خودش محفوظ است
اما خدایا...
این را می دانم که عروجنامه قصه رازی ست بین من و تو
قصه نافرمانی های من و مهربانی های تو
قصه طلبی که با گریه از تو خواستم و هنوز وصول نشده است ولی شک ندارم که به من خواهی بخشید
خدایا!
براستی هر آنکس که گفت «به عدد آدمها را هست برای رسیدن به...» تو دروغ نگفته . چرا که «دلداده بسی بینم و دلدار یکی / جوینده یار بی عدد و یار یکی»
آری
در پی معراج آمده ام
نشانم بده روزنه ای



.


دانلود در ادامه مطلب

دانلود در ادامه مطلب 

دانلود در ادامه مطلب

دانلود در ادامه مطلب

دانلود در ادامه مطلب

دانلود در ادامه مطلب

درفش کاویانت...
ساز توست
فریاد زن کاوه!
بگو از آنچه کورش گفت
از قلب گل یخها
از آن نسلی که می بارید
و قلب آسمانش که...
هم اکنون در حصار است!
بخوان تا که درفش کاویان در دست داری
و ققنوسان و سیمرغان چنین می پرورانی
درفش کاویانت ...
ساز توست
فریاد زن کاوه!

علی حسینمردی
مرداد1391



دانلود در ادامه مطلب

ذوالجناح! 

ای اسبمرد روز ده

گو از آن گلهای بر نیزه سوار

گو از آن مرد به خون غلطیده ای...

که خونش سالها  میجوشد و عشقش...

به شیر مادران رفته...

و در رگهای فرزندان آزاده ست

ذو الجناح!

باز از دل نور آمدی ...

بی یار و یاور...

بی سوار

ای اسبمرد روز ده...

بگو از جور شمر و خولی و بن سعد....

که تا دنیا به دنیا گشت...

 نجاست هایشان را در رگ شیطان حق پوش زمانه...

به جای خون فرو بردند...

ذو الجناحا!

بگو از باوری که ... 

زیر پاهای بد اندیشان 

و یا آن محتسب نامردمان پست ...

نمیمیرد

همانگونه که زیر سم اسب کوفیان هردم

نمرد و بازاو جاری ست

بگو از آن تلاوتها

که میگویند بر نیزه...

خدا را نیز گریان کرد

بگو از داغ زینب ها

و سجادان روشنگر

و دستان بریده ...

در دل دریای خشکیده

علی حسینمردی


نیومد اونی که باید/مطلع ترانه می شد
اونی که مرحمی واسه / زخمای بهانه می شد
درد زخم این ترانه/رنگ فریاد سکوته
قصه فریاد قلبی/که هنوز رو به سقوطه

هجوم فکرای سنگی/نفس سازو بریده
پرده ی حرمت عشقو/دستای نفرت دریده
برای دستای شاعر/ کاور سنگی گرفتن
واسه نقاشی نقاش / رنگ بی رنگی گرفتن
گردن منصور هنوزم/طناب دارو می بوسه
فریاد سرخ انا الحق/تو گلوی اون می پوسه
هنوزم صندوق سینه/پره آواز نخوندست
دامن سجده پر از صد/گردِشکِ نتکونده ست
با عقبگردی که داره/دستای گرم نجابت
دعا کن شاید دعامون / یه دَفه بشه اجابت
شاید این تلخی تموم شه/ اگه مشتامون دعا شه
اگه ساز نفس بگیره/ اگه نفرتی نباشه

علے حسینمردے
1388آغاز-1392پایان