عروجنامه

اشعار و آهنگهای علی حسینمردی

عروجنامه

اشعار و آهنگهای علی حسینمردی

عروجنامه

عروجنامه قصه ساده ای ندارد.
شاید زمانی ست که به فکر اینکه «چه کسی هستم ؟» فرو رفتم
شاید زمانی ست که فرو ریختم و فهمیدم مخلوق بی صفت از او بویی نبرده
شاید زمانی ست که فهمیدم معشوقی جز او نبوده و نیست
شاید هم زمانی که از همه بریدم و از او طلبی کردم که بین خودم و خودش محفوظ است
اما خدایا...
این را می دانم که عروجنامه قصه رازی ست بین من و تو
قصه نافرمانی های من و مهربانی های تو
قصه طلبی که با گریه از تو خواستم و هنوز وصول نشده است ولی شک ندارم که به من خواهی بخشید
خدایا!
براستی هر آنکس که گفت «به عدد آدمها را هست برای رسیدن به...» تو دروغ نگفته . چرا که «دلداده بسی بینم و دلدار یکی / جوینده یار بی عدد و یار یکی»
آری
در پی معراج آمده ام
نشانم بده روزنه ای



.



یه حسی تو وجود من
میگه باید که برگردی
به وقت نوجوونی چون
یه چیزی رو گمش کردی

برو به بیست سال پیش
یه روز از روزهای عید
از اون روزا که می تابید
یه نور گرم از خورشید

میون سبزی جنگل
یه روز عصر ، سمت لاهیجان
تو فصل عطر چوبِ تر 
میون شر شر باران

کنار موج دریا و
صدای مرغ دریایی
شن داغ لب ساحل
که روش موند رد پاهایی

تو ماشین ،موقع رفتن
پس از تاریکی جاده
صدای شادمهر و مِه
یه کم ابری ولی ساده

تو اوج هجمه ی شرجی
تو بازار بزرگ رشت
یا وقتی دست نرم باد
توی موهای ما می گشت

یا وقتی تق تق دارکوب
صداش از دور می اومد
یا اون موقع که از تالاب
یه قایق نور می اومد

یا اون موقع که گیتارت
کنار هیزم و آتیش
یه نُت با دست من می زد
تو جَوِّ سرد و گرگ و میش

گمش کردی یه قلبی رو
که ساده پر زد از سینه
تو اون دریای چشمایی
که شد یک عشق دیرینه

یه دل که گم شد اون روزا
و راهی سوی شالی شد
دلی که زد به دریا وُ
یه مجنون شمالی شد
🌿

عکس: منجیل سال۹۱😊
#علی_حسینمردی
#زمستان۹۶☃️

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی