عروجنامه

اشعار و آهنگهای علی حسینمردی

عروجنامه

اشعار و آهنگهای علی حسینمردی

عروجنامه

عروجنامه قصه ساده ای ندارد.
شاید زمانی ست که به فکر اینکه «چه کسی هستم ؟» فرو رفتم
شاید زمانی ست که فرو ریختم و فهمیدم مخلوق بی صفت از او بویی نبرده
شاید زمانی ست که فهمیدم معشوقی جز او نبوده و نیست
شاید هم زمانی که از همه بریدم و از او طلبی کردم که بین خودم و خودش محفوظ است
اما خدایا...
این را می دانم که عروجنامه قصه رازی ست بین من و تو
قصه نافرمانی های من و مهربانی های تو
قصه طلبی که با گریه از تو خواستم و هنوز وصول نشده است ولی شک ندارم که به من خواهی بخشید
خدایا!
براستی هر آنکس که گفت «به عدد آدمها را هست برای رسیدن به...» تو دروغ نگفته . چرا که «دلداده بسی بینم و دلدار یکی / جوینده یار بی عدد و یار یکی»
آری
در پی معراج آمده ام
نشانم بده روزنه ای



.

گــــــــــــــــــــــــله
پر شد این ذهن من از نعره های بی امان
ثانیه در ثانیه این زمان در آن زمان
نعره میزد قلب من فریاد میزد فکر من
پاره شد از این غریو بند بند این بدن
من ز اینجا نیستم حق من فردوس بود
این زمین پر ز درد حق و جای من نبود
من گلایه دارم از جد و اجداد خودم
گوش برگیرید از این نعره های دم به دم
این زبان شعر من بس چه سنگین شد دگر
پس بگویم شعر را با زبان ساده تر
*****
اون درخت سیب چی داشت ارزشش پای چی بود
اون همه وسوسه ها قیمتش جای چی بود؟
دنیایی پر درد و رنج، جنگ و قتل و هرزگی
فقر و مرگ و اعتیاد تن خار و بندگی
وسوستونو چرا بارشو ما بکشیم
توی دنیای سیاه چرا ما بدبخت بشیم؟
آدم و حوا چرا وسوسه میشن باید
جورشو ما بکشیم توی دنیا تا ابد؟
من میگم حق ما نیس اینجایی که ما توشیم
پس بیاین واسه بهشت همین الآن بکوشیم

علی حسینمردی
1389

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی