عروجنامه

اشعار و آهنگهای علی حسینمردی

عروجنامه

اشعار و آهنگهای علی حسینمردی

عروجنامه

عروجنامه قصه ساده ای ندارد.
شاید زمانی ست که به فکر اینکه «چه کسی هستم ؟» فرو رفتم
شاید زمانی ست که فرو ریختم و فهمیدم مخلوق بی صفت از او بویی نبرده
شاید زمانی ست که فهمیدم معشوقی جز او نبوده و نیست
شاید هم زمانی که از همه بریدم و از او طلبی کردم که بین خودم و خودش محفوظ است
اما خدایا...
این را می دانم که عروجنامه قصه رازی ست بین من و تو
قصه نافرمانی های من و مهربانی های تو
قصه طلبی که با گریه از تو خواستم و هنوز وصول نشده است ولی شک ندارم که به من خواهی بخشید
خدایا!
براستی هر آنکس که گفت «به عدد آدمها را هست برای رسیدن به...» تو دروغ نگفته . چرا که «دلداده بسی بینم و دلدار یکی / جوینده یار بی عدد و یار یکی»
آری
در پی معراج آمده ام
نشانم بده روزنه ای



.

روزی محتسب به خود آمد
دید
به پای مستهای شهر افتاده
دید
آن پیراهن فاخر که بر تن داشت
از بهر غرامت
برتن یک مست پوشانده
دید
هشیاران مردم
مستهای ساغر منصوری و
مستان مردم
جمله هشیارند
دید
آنجایی که استاده
صد هزاران حرف جای یک کلاه افتاده است
دید
مسجد شهر خوابگاه مردم بد کار گشته
که حتی مستها هم رغبت رکعت صلاتی را
به خود جایز نمی دانند

علی حسینمردی
5/12/90

نظرات  (۱)

سلام
ممنون
وبلاک من حتا قالبش رو تازه دیدم از دست رفته
روزگاری خوب بود
الان نه
موفق و پیوز باشید
پاسخ:
سلام 
سپاسگزارم خانم حیدری 
سلامت و تندرست باشید 
با مهر 
علی حسینمردی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی